نمی فهمم چرا داری به جای صلح می جنگی
نگو دیگه نمی تونی دلم بدجوری آشوبه
داره حرفاتو تو ذهنم مثل یه پتک می کوبه
منه بیچاره به قلبم ، سپردم عاشقت باشه
حالا که بی تو میمیرم نذار این آخرش باشه
چه حرفایی که از خوبیت شبا پیش خدا گفتم
نذار باو رکنم عشقم ،که شاید اشتباه گفتم
نمیدونی چقدر سخته که تو با دیگری باشی
خونه مثل یه زندونه ،تو وقتی رفتنی باشی
غرورم دیگه یخ بسته چشام لبریز بارونه
با اینکه میدونم وهمه (خیال)میگم فردا پشیمونه
تو رفتی و غمت حالا،توقلب من کمین کرده
کسی جاتو نمی گیره،دلو خونه نشین کرده
الهی شکر، بازم من شدم طعمه واسه دردا
حالا که من خودم میخوام نذار دیگه واسه فردا
بدونه اون نمی مونم،دیگه انگاری وقتش شد
اونی که عاشقش بودم چه ساده از دلم رد شد
شده مردن برام امید که شاید رفتی از یادم
برام تو زندگی بودی ،سکوتم، قلب فریادم!!!
ایا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ، شیطان دچار درد شدید در سر میشود
و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند
و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..
و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟
و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید
این پیام را به دیگران ارسال کنید ،
شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟
فریب شیطان را نخور!!!!!
پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید
و توی وبهاتون بذارید
نمی فهمم چرا دیگه دلت با من نمی مونه
میون این همه دیوارواسم ازغصه می خونه
نمیفهمی چقدر تنهام چقدر این بی کسی سخته
ولی انگاری اون اومد دیگه من رو یادت رفته
شدم عاشق شدم تنها کسی اینجا به یادم نیست
توی تاریکی این شب کسی دیگه کنارم نیست
قسم خوردم قسم خوردی توچشم من نگاه کردی
ولی آسون با این قلب پر از عشقم وداع کردی
نگفتی بی تو می میرم نفهمیدی دلم خون شد
توی این قلب پاییزی بدون تو تلاطم شد
از این دلتنگیا خستم دیگه بسه تمومش کن
بیا و قلب تنهامو با گرمات باز جوونش کن
ازت من خواهشی دارم اونم اینه نگی رد شم
نگی که اینطوری ساده پر از احساس نفرت شم
توی این کشتی غصه میون گریه ها غرقم
دارم آسون می میرم آخ کجا من اشتباه کردم
همون لحظه که گفتم عشق بدون تو برام مرگه
دلی که عاشقش کردی چه کردی که حالا سرده
تو که هیچوقت کنار من نمی مونی و بی تابم
از این دنیا فقط واست خوشی رو آرزو دارم!!
توی چشمات دیگه انگارخبری ازعاشقی نیست
پر پروازی که داشتی پر پرواز کسی نیست
حسرتای توی آلبوم شدن عکس یادگاری
هنوزم به یادت هستم ؛ هنوزم دوسم نداری
غرق احساس تو بودم ، غرق تنهایی من شو
این غرورو بشکن و باز،تو بیا خدای من شو!
اینجا که حتی چشامم دیگه مال من نمی شن
قلبمو میدم به جاده راهی بی راهه می شم
به تو عادت کرده بودم تو ولی عشقت هوس بود
منی که آزاده بودم حکم تو برام قفس بود
سلام سلام سلام یه سلام گرم تابستونی به همه دوستای خوبم از اینکه مدتی نبودم پوزش میخوام همتونو دوست دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تقريبا يكسالي ميشه كه شعر نگفتم نميدونم چه مرگم شده اينايي هم كه اينجا نوشتم مربوط ميشه به يكي دو سال پيش توي اين دوره از زندگيم اينقد احساس پوچي ميكردم كه از همه چيز دست كشيدم ان اميد بودم اما شايد 5 يا 6 ماهه كه فكر ميكنم به زندگي برگشتم شايد دوباره شعر گفتن و شروع كردم
يه خبر غيره منتظره!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سوم تير يا بهتر بگم نيمه شعبان عقد ميكنم نميدونم اين روز قراره واسم در آينده جزء خاطرات شيرينم باشه يا تلخ وقتي از اين روز ياد ميكنم خوشحال باشم يا ناراحت !
هر چي دنبال يه حس غريب ميگردم پيداش نميكنم
شايد دل ندارم ها؟در هر صورت الان كه ناراحت نيستم ايشالله بعدها هم پشيمون نشم!برام آرزوي خوشبختي كنين مرسي!
مني كه آسمان راتنها به خاطر
آبي چشمان تو دوست داشتم
آن مني كه تو را عاشقي تنها و خسته مي پنداشتم
اكنون به وسعت سياهي دل تمام آدمهاي بي
احساس از آسمان متنفرم
زيرا ديگر چشمانت دليل زندگيم نيست
و ديگر تو نيستي كه
به عشق داشتن تو زندگي كنم
ميروم تا حسرت امروز را
در تصوير فردايت ببيني
وآن روز است كه خواهي فهميد
عشق يعني چه و آن زمان است
كه درك خواهي كرد
دوستت دارم
چه جمله ي با معناييست
آن ساعت و دقيقه است
به جاي آنكه به من بخندي
به حال و روز خودت خواهي خنديد!!
سلام دوستاي عزيز ببخشيد كه اين مدت نبودم يه مشكلي پيش اومده بود كه خدا رو شكر حل شد!
اينم يه شعر به زبان كرمانشاهي كه جنبه طنز داره!!!!!!!!!!
ديروز غروبي رفتيم خيابان يكي از دوستام آمد باشمان
رفتيم بازار تا بخريم لباس خواستيم بريمان پيش الياس
يه چند قدمي دور شديم ازدر افتاد دنبالمان يه شازده پسر
هي ميگفت خانم يه لحظه وايسا خو كارت دارم ،هي هي اي خدا
مثل يه صياد دنبال شكار مام هي بي محل انگار نه انگار
هي سكوت كردم فايده نداشت رفت جلوتر يه شماره اي گذاشت
يه نظر ديدم پسر ،پسر ني! قدش دو متره خوش تيپ،هيكلي
آهي كشيدم گفتم هي هاوار آسمان از اي بدبختي بوار
كم كم رسيديم دكان الياس سايه ي پسر هنوزم پيداس
رفتيم تو دكان پسره آمد برگشت به دنيا،يه چشمكي زد
گفتم هي پسر خجالت بكش گفت مگه چيزه چه كم شد ازش
مگه چه كردم گناي مه چيزه س،ي آرايشش چني غليظه؟
خوددم باشي ميگي دلشه باشم دوس بشه، مگه چه ميشه
الياس برگشت گفت اي كيه دانه والله چه بگم ؟ خدا ميدانه
گفت مزاحمه ؟چه دلي داره تو منطقه مه قدم ميذاره؟
دس به يقه شد باشش الياس اونم ترسيدو فهميد كه كجاس!
درد دلشه گفت با الياس با دوتا چشماش ميكرد التماس
اعصاب خراب از دسته خانه به سمته بيرون شدم روانه
ميگم زن مخوام ميگن نميشه مجرد باشم براي هميشه؟
نه پولي دارم، نه شغل و كاري منظورم از كار ،كار اداري!
وگرنه خو از گرسنگي نمردم گناهم اينه كه دل سپردم
وقتي ديدم او برام نميشه ؟ گفتم زد سرم براي هميشه
الياس ولش كرد گفت برو گم شو خجالت بكش ،شررد كم بكه
عذر خواهي كردورفت ردكارش آهي كشيدم از دل به حالش
آخه اي خدا گناي اي چيزه؟ گناهش اينه قلبش مريضه!
مريض عشقه برس به دادش خدايا رحم كن به حال زارش!
من خاکم و خاکستر تو قطره ی بارانی
شب تا به سحر مستم از این غم پنهانی
مستم من از این دوری ای کاش گلم باشی
آینه شدم شاید تصویر دلم باشی
شنیدم عاشق شدی !!!!!!!!!!!
یه دل سیر خندیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیوونه نشدم تعجب نکن،یاد اون روزی افتادم که
بهت گفتم عاشقتم!!
یادته چقد بهم خندیدی؟
خودمم نمی دونستم اما حالا مدتیه که فهمیدم اومدم تا هرکس دردی داره رو سر من خالی کنه و درداشو به من
نسبت بده کاش می فهمیدن این آدما که من حتی مسبب دردای خودمم نیستم چه برسه به بقیه!!!!!!
این بهار است که از دوری پاییز شکایت دارد
دل من به این همه بی کسی عادت دارد
به اميدي كه شايد با تو باشم
چگونه از كجا بايد بگويم
چطور بايد به ياد تو نباشم
سكوتي كه نشسته بر لبانم
وتقويمم كه پر شد از غمه تو
گذر كردم كه تو پيشم بماني
خدايا چيست آخر حكمته تو
ولی تو به خاطر دنیایی که دادم حتی نگاهمم نکردی!
سکوت میکنم!! اینبار بلندتر میگویی مگه کری پرسیدم شما؟؟؟؟؟
یادم می آید قبلا از سکوتم میدانستی کیستم !!!!!!!
از اینکه مرا از سکوتم نمیشناسی هیچ ناراحت نمی شوم !!!!!
از این میسوزم که همین چند ماه پیش بود که شماره ام را ذخیره کردی!!!!!!!!!!!
از آن روزي كه تو رفتي خدا داند كه دلتنگم
تو رفتي و خيالت بود كه من بعده تو مي ميرم
ولي هستم به اميدي كه باز آيي به بالينم
تمام دلخوريهايم فقط از بي تو بودن بود
نفس در سينه ام حبس است نفس از با تو بودن بود
تمام شعرهايم را براي تو سرودم من
ولي تو ساده بگذشتي، خدايا......
خدايا ...آه از اين رفتن!!!!!
تنهایی دردیه که هیچوقت آدمو تنها نمیذاره خیلی دلم گرفته کاش میشد این دلتنگی هارو سپرد دست باد
من چه غمها كه نديدم توي اين تاريكي سرد
توي چشماي كسي من عشق چشماتو نديدم
هركجا رفتي نباشم،باز دوباره بت (بهت) رسيدم
اشكامو ريختم به راهت تا شايد برگردي بازم
تو نيومدي و حالا جاي تو ،غم مونده واسم
از نگاهاي پريشون خيلي غمگينم و خسته
اوني كه هميشه خواستم دل به يه غريبه بسته
همه چي سياهه واسم حتي اين روزاي روشن
ديگه هيچكي نميتونه بعده تو بمونه با من
اين همه خواستم بموني ولي تو گذاشتي رفتي
رفتی و حتی دلیلی واسه رفتنت نگفتی
خلوت
امشب به رسم آرزو تا صبح خلوت میکنم
تمام خنده هامو من به گریه دعوت میکنم
دریای حسرتامه که جاری میشه توی چشام
خیلی دلم گرفته و بازم به غصه مبتلام
هر ثانیه که می گذره نبودتو حس میکنم
دوباره این زمینو از وجودم عاجز میکنم
بازم چشام خیس میشه وغصه میشینه تودلم
دوباره تو اومدی و خودت شدی یه مشکلم
عمواز دوريت هر شب بگيريم ز داغ درد جانسوزت بسوزم
تو ناليدي و دل مي نالد هر دم چطور رخت عذايت را بپوشم
چگونه باورم باشد كه چون شمع جلوي ديدگانم آب گشتي
تو امشب نيستي در محفل ما اسير شب اسير خاك گشتي
تو رفتي و كنون دانيم صد افسوس توگل بودي وعطرت جاودانيست
خدا ميداند امشب حال من چيست بدون تو ،نبودن زندگانيست
نمیشنوی
گوشات صدامو میشنون ولی دلت نمیشنوه
کسی به جز دل خودم ناز تو رو نمی خره
آسمونم زمین بیاد می گم فقط مال منی
طاقت دوری ندارم نگو یه روز دل میکنی
من عاشق چشماتمو تو در فراری از نگام
توعاشقی وخواستنت هیچکی نمی رسه به پامکسی که زندگی را بتوان از چشمانش آموخت.
نفسهایم به شماره افتاده کسی نیست تا دریابد آنچه که در من هیچکسی نیافت!!!!!
تو كلاس با تو بودن دفتر خاطره پر شد
همه ي مشقاي عشقم بعده تو بدجوري خط خورد
عاشقيمو دوره كردم تا شايد نشم رفوزه
ولي تو رفتي و گفتي بايد اين دلم بسوزه
سر ساعت وفا بود كه تو كردي بي وفايي
به چه جرمي دادي اينجا به دل عاشق جدايي
چطوري باور كنم من همه ي عشقم هدر رفت
توي اين بازي كه ساختي حوصلت يه دفه سر رفت
من اينجامو تواونجايي ديگه چيزي نمي مونه
تو دنياي من خسته غمه كه قصه مي خونه
تموم حسرتاي من مي شه دور از نگاه تو
تموم شادياي من هدر ميشه به پاي تو
طلوعي واسه ي من نيست غروبم تا ته دنيا
ديگه نيست چاره جزاين كه بمونم عاشقي تنها
نمي فهمم كدوم شاعر سروده شعر من بي تو
مني كه واسه ي چشمات فروختم آرزوهامو
بهت گفتم نگو ميرم حالا كه با تو مغرورم
تو گفتي ميرمو انگار يه كوه سرد و محزونم
كشيدم خط روي اسمت شايد از ياد من رفتي
حالا كه بي تو آزادم ديگه ديره كه برگشتينميرسي
تو اومدي به قلب من، من اومدم به قلب تو
حالا تو ميگي دير شده باور نداري عشقمو
من واسه تو آزاديم،تو واسه من قفس شدي
سكوتموديدي وباز يه اعتراف محض شدي
اسير زندونت شدم حكم ابد دادي به دل
به من تو زندون دلت نمي دي حق آب و گل
پامي دارم روخوشيام ميرم به سمت سرنوشت
كاشكي ميدونستم كي بود اسمتو رودلم نوشت
تقصير هيچ كسي نبود چشماي تو مقصرن
رخنه تو هر دلي كنن محاله ، بيرون نميرن
تو اين همه دلواپسي تو اين زمون بي كسي
ميگي تلاش نكن بسه به دل من نميرسي
خوش اومدی عزیزم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!