عمو ....................!!!!!!!!!!
اين شعرو بيست و هشتم آبان سال نود گفتم براي عموم كه دقيقا تو همون تاريخ فوت كرد!
عمواز دوريت هر شب بگيريم ز داغ درد جانسوزت بسوزم
تو ناليدي و دل مي نالد هر دم چطور رخت عذايت را بپوشم
چگونه باورم باشد كه چون شمع جلوي ديدگانم آب گشتي
تو امشب نيستي در محفل ما اسير شب اسير خاك گشتي
تو رفتي و كنون دانيم صد افسوس توگل بودي وعطرت جاودانيست
خدا ميداند امشب حال من چيست بدون تو ،نبودن زندگانيست
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۱/۳۰ ساعت ۱۲:۰ ب.ظ توسط مهرنوش
|
خوش اومدی عزیزم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!